خود شیرین و دوستداشتنیام
انگار از یک بند آزاردهنده رها شده باشی، انگار که تا قبل از آن دور دستانت را با طنابی محکم بسته باشند. آخیش! حالا میتوانی دستانت را باز کنی و زندگی کنی.
پقتهایی که مست میشوم را فقط بخاطر یک چیز دوست دارم؛ رها میشوم از دست خودم.
دیگر هیچ مسئلهی بیهودهای ذهنم را درگیر نمیکند.
دلم میخواهد زمان گفت و گو با آدمها کمتر فکر کنم و بیشتر بگویم و آزادتر باشم. دلم میخواهد دیگر هیچوقت به اینکه حرفم چطور بنظر میرسد فلانی چه فکری میکند پشت سرم چطور از من یاد میکنند از نظرشان خوب هستم یا بد قیافهام چطور است بانمک هستم
وای دوستان! من وقتهایی که مستم (بخوانید وقتهایی که خود واقعیام را ییپرده بروز میدهم) بسیار دوستداشتنی و جذابم! باور بفرمایید! این زمانها احساس میکنم کاملا کافیام. من وقتی کمتر فکر میکند واقعا به خودش نزدیکتر است و خودم خیلی زیبا و شیرین است!
میخواهم هر شب به خودم نمره بدهم! امروز چقدر مست بودی؟
سه و نیم از ده
پس همیشه خودت باش...