بعضی از حرف هام

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

  • ۲۴ بهمن ۰۳ ، ۱۷:۵۷ جنون

طبیعی‌ام؟

يكشنبه, ۲۵ شهریور ۱۴۰۳، ۰۶:۰۵ ب.ظ

خب، توی شنا هم رسیدم به اونجایی که شبیه خیلی از موقعیت‌های جدید زندگیمه. میدونی، چهار پنج نفر بودیم که داشت بهمون دوچرخه رو یاد میداد و فقط من بودم که تشویق نشدم و یاد نگرفتم. واقعا حس خوبی نبود! هر چند آب قابل تحملش کرده بود و هر جا حس میکردم غمگین شدم روی آب دراز می‌کشیدم و خودش تسکین‌بخش بود. اما بهرحال، علاوه‌بر اینکه یاد نگرفتن و عقب موندن از بقیه و تشویق نشدن حس بدی بود، بدتر از اون این بود که مربی یطوری برخورد میکرد که انگار من کم‌رنگم. انگار میون کلی رنگ قوی و مهم، من یه مه کم‌رنگ و کم‌اهمیتم. و حتی نمیتونست درست بگه مشکلم توی حرکت چیه. هر کسی یه مشکلی داشت اما به من هی میگفت چرا اینطوری؟؟! و خب این حس بدی بود.

اینجا بود که دلم میخواست موقع رفتن بهش بگم سمیرا، تا حالا کسی مثل من بوده؟؟! من طبیعی‌ام؟

این سوال من طبیعی‌ام، و فکر اینکه نکنه از همه عقب باشم و نسبت به تموم آدما خنگ‌تر باشم خیلی جاها مچمو گرفته.

مثلا توی رانندگی.

با اینکه بار دوم یا نمیدونم سوم بود که خب قبول شدم و این خیلی عادی بود، ولی حتی همون موقع هم حس میکردم مربی اینطوریه که چرا تو این مدلی میری؟

یکی از بچه‌ها اومد و توی یه جلسه قد سه جلسه‌ی من یاد گرفت! هرچند هستن کسایی که با من یا از من عقب‌ترن ولی کلا اگر دو سه نفر بشن! اونم بخاطر ترس از آب احتمالا. 

سر یاد گرفتن پای کرال هم همین شد البته، همه یاد میگرفتن و من مونده بودم. اما تهش بالاخره فهمیدم اشکالم توی جدا کردن پاهام از همه. و خب اکی شد و یادش گرفتم.

فعلا همینا.

تا شب.

۰۳/۰۶/۲۵ موافقین ۰ مخالفین ۰
NE ‌..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی