بعضی از حرف هام

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

  • ۲۴ بهمن ۰۳ ، ۱۷:۵۷ جنون

حرفی که برای تو نیست

دوشنبه, ۲۶ شهریور ۱۴۰۳، ۰۶:۳۴ ب.ظ

سلام:)

امروز، یعنی همین چند دقیقه قبل، با پرستار دعوام شد. خیلی بد صحبت کرد. تا حای ممکن جوابش رو دادم. بعدش هم با سرپرستار تماس گرفتم و تذکر دادم. اما چیزی که مهمه و دارم بهش فکر میکنم، اینه که برام مهم نبود!

یعنی خب توی این داستان میدونم حق با من بوده، یه تیکه واقعا همینطوری نگاش میکردم و داد میزد و توهین میکرد. و خب برام مهم نبود

ونوس حرف جالبی زده بود، به رییس قطار گفته من فلان حرف رو زدم، تو چرا به خودت گرفتی که انقدر عصبانی بشی بری مأمور بیاری؟!

دیدم چقدر راست میگه. وقتی مطمئنی یه توهین یا حرف زننده‌ای مربوط به تو نیست، اصلا ناراحت نمیشی.

جالب بود.

 

 

پ.ن: اما خب میدونی چی ناراحتم کرد؟:)

اینکه عصبانیتم اینجا خیلی نمود بیرونی نداره انگار. اینش اشکال نداره.

اما خب من یه فاکینگ اخلاقی دارم، مدام با رابطه‌ام با مامان مقایسه میکنم و به این فکر میکنم که مامان همیشه به من میگه بد عصبانی میشم. و یه بار هم بهش گفتم. مامان چون تو بهم اهمیت میدی، عصبانیت و حال من برات جدی‌تره و مهمتره.

و خب،

دلم میگیره از اینکه در برابر مامان که انقد به من اهمیت میده، بدخلقی نشون میدم.

میدونم حسم خیلی درست نیست.

میدونم منم حق دارم عصبانی بشم گاهی

اما احساسم منطق نمی‌شناسه!

۰۳/۰۶/۲۶ موافقین ۰ مخالفین ۰
NE ‌..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی