بعضی از حرف هام

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

  • ۲۴ بهمن ۰۳ ، ۱۷:۵۷ جنون

سلام.

- دیشب خواب‌های بدی دیدم. صبح موقع صبحانه خوردن مرورشون کردم. تموم ترس‌هام رو توی خواب توی یه قالب دیگه زندگی کرده بودم.. 

- مامان از پس یه تماس ساده با نصاب ماشین ظرفشویی برنمیاد. از گفتن این جمله ناراحت میشم. از ابراز مستقیم این حرف، عذاب وجدان میگیرم. چون وقتی کامل بهش فکر می‌کنی دلیل همه چی معلوم میشه و دیگه بهش حق میدی. از این حرف البته مطمئن نیستم. نمیدونم تاثیر سرنوشت و اتفاقات گذشته می‌تونه آدم رو از اشتباهاتش پاک کنه یا نه. فقط میدونم وقتی می‌بینم یه زنگ زدن انقد براش سخته، بعد به خودم میام می‌بینم منم از صبح سر کار نگرانم. بعد میگم نگران چی هستی دختر؟! میفهمم زنگ زدن به نمایندگی:) مسخره‌ست. یه چیزایی شدیدا عذابت میده. مامانت رو مقصر می‌بینی. بعد بخاطرش عذاب وجدان سگی می‌گیری چون میدونی نقصیر اون هم نیست. بعد داری تو سر و کله‌ی خودت میزنی که یهو می‌بینی عه! منم عین همون شدم. اینجاست که دیگه دلت میخواد جیغ بزنی!

NE ‌..
۲۴ شهریور ۰۳ ، ۱۰:۲۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

واقعا هندل کردن رفتارها و اخلاق‌های مامان سخت شده

NE ‌..
۲۰ شهریور ۰۳ ، ۰۹:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

چقدر خوشحالم که تونستم بگم. احساس میکنم دارم بالغ‌تر میشم و قدرتم توی تصمیم‌گیری‌هام بیشتر شده. حالا بیشتر باور دارم که میتونم براساس عقایدم رفتار کنم حتی اگر سخت باشه.

NE ‌..
۱۷ شهریور ۰۳ ، ۱۲:۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام. با خودم قراری گذاشته بودم که بارها توی عملی کردنش شکست خوردم. بعد از اینکه میفهمم چقدر این ضعیف بودنم و ناتوانی‌م توی پایبند بودن به قراری که با خودم گذاشتم، چقدر احساس حقارت بهم میده، حسابی بهم میریزم.

اما خب، باید خودم رو ببخشم. باید خودمون رو ببخشیم تا بتونیم ادامه بدیم و موفق بشیم. مگه نه؟!

NE ‌..
۱۶ شهریور ۰۳ ، ۱۸:۰۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

سلام.

 - مدتیه که از ترک‌های پوستی پشت پاهام اذیت میشم. به قول اون داستان هوشنگ گلشیری، که مردی بود که یه انگشت اضافه داشت، هر وقت نگاه میکرد اون همونجا بود. همیشه. انگار این ترک‌های پوستی هم قرار نیست از من جدا بشن! ولی خب پذیرفتنش برام آسون نیست و دلم میخواد نباشن. 

- دیروز مهرنوش خیلی خوشحالم کرد. اینکه اهمیت داد و میدونست من به چه چیزهایی علاقه دارم و برای تهیه‌شون وقت گذاشت.

- یه کتابی رو شروع کردم به خوندن که اسمش رو دوست ندارم: شجاعت منفور بودن

اما حسابی ذهنم رو به کار انداخته و این خیلی خوبه.

- بهتره دیگه به چیزایی که نوشتم فکر نکنم. مخصوصا مورد اول! و درس بخونم. بعد از هر جزوه سه صفحه از اون کتاب رو به خودم جایزه میدم.

NE ‌..
۱۵ شهریور ۰۳ ، ۱۰:۱۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام.

وقتی با این آدم جدید شیفتم شروع شد، برای نفس گرفتن و فکر کردن رفتم توی اتاق رست. یکم میشد با صدای آروم با خودم حرف بزنم. زمزمه. و به خودم اومدم و دیدم اون چیزی که تقریبا مدام توی ذهن من داره می‌گذره، تحلیله. تحلیل رفتار و گفتار و ظاهر و باطن! آدم‌هاست. نه فقط دیگران، بلکه همزمان خودم رو هم تحلیل می‌کنم.

به محض دیدن آدم جدید، به جای لذت معاشرت و آشنایی، انگار محاسبات و تحلیل‌ها میان توی ابر بالای سرم و حسابی شلوغ پلوغ میشه. این وسط مقایسه، سرکوب، سرکوفت و خودسرزنش‌گری و سرزنش دیگزان و قضاوت و تمام این اتفاقات ناخوشایند در ذهنم پیش میاد.

حالا قصد دارم کم کم این قضیه رو کنترل کنم. تا آزادانه‌تر زندگی کنم.

چهارچوبی که توی ذهنم هست بدجور خودم و دیگران رو مدام خط میزنه.

NE ‌..
۱۴ شهریور ۰۳ ، ۱۲:۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

یوقتایی بالا پایین‌ها زیاد میشن. جدیدا دیگه خودم میفهمم که الان فلان روند فکری که در پیش گرفتم از کجا میاد و چرا غلطه و صبر میکنم تا بگذره.

 

خدایا. یه کاری کن جز رضایت تو چیزی نخوام. رضایت کسی رو نخوام جز تو. و تو رو هم غلط نفهمم!

 

می‌بینی! اینا که فکر میکنی غمن، هیچی نیستن. اون چیزایی هم که واقعا غمن، بازم هیچی نیستن برای دنیا.

 

 

مهم، یه گوشت در باشه، یه گوش دروازه.      برای حرفای بی‌ارزش و بی‌جا

NE ‌..
۱۰ شهریور ۰۳ ، ۲۲:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام:)

کشفیات جدید بنده در زمینه روابط انسانی.

حالا شاید خیلیا این حس رو نداشته باشن

اما توقع من توی روابطم یه خیرخواهی و دوستی خالصه انگار

هرچند الان دارم فکر میکنم که خود من چقدر خالصانه‌ست نیت‌هام  (از این فعلا بگذرم، میخوام به دیگران بپردازم)

بعد میرم توی روابطم

می‌بینم نه

اونقدرا همه چی پاک و روون نیست!

یعنی ممکنه تو یه شب عمیق و عالی رو با یه نفر، یه دوست، تجربه کنی

باهاش بی‌پرده از احساسات و افکارت بگی

و حس نزدیکی زیبایی رو باهاش تجربه کنی

اما روز بعدش حس کنی اون آدم تو نیست.

که خب طبیعتا هم نیست!

و یک فرد جدا، با تمایلات جدا، با خودخواهی مخصوص خودش هست.

این نه باید باعث رد کردن رفاقت بشه، نه آدم رو ناامید کنه.

این طبیعیه و ما آدما در بهترین حالت هم تا یه حدی خیرخواه طرف مقابلیم و یه جاهایی دیگه پای خود میاد وسط.

پس ایتجاست که نمیگم صادق نباش یا سیاست‌های عجیب غریب نشون بده، ولی یکم حواس جمع باش و واقعیت آدمیزاد رو یادت نره. فکر نکنی اون آدم خود توئه، درون توئه و تو رو صد در صد میفهمه و تموم وجودش خیره برای تو. نه. اینطور نیست. و این اونقدرا که فکر میکردم هم زننده و ناراحت‌کننده نیست. فقط یه واقعیته.

NE ‌..
۰۵ شهریور ۰۳ ، ۱۶:۵۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

یکی دیگه از چیزهایی که فهمیدم اینه که من توقع داشتم همیشه بازخورد بگیرم. یعنی چهارتا جمله با یکی صحبت کردم، تایید و تحسین دریافت کنم.

در حالی که هر کدوم از ما یک کلیت هستیم. تویی که از درون داری خودت رو می‌بینی، اول باید به تحسین خودت برسی.

این روزا یکم امتحان کردم این قضیه رو.

ریز نشدم روی جزئیات ری‌اکشن طرف مقابل. برعکس، این بار فقط خودم رو ابراز کردم و به طرف مقابل هم سعی کردم زمان کافی بدم تا بتونه ری‌اکشن درست بده و سعی کردم وقت‌هایی که ری‌اکشن‌های غلط بخاطر زمان ندادن هست رو پیدا کنم.

NE ‌..
۰۳ شهریور ۰۳ ، ۱۹:۵۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به این نتیجه رسیدم که کنترل تفکرات و احساسات تا حد خیلی زیادی دست خودمونه و البته که نیاز به تمرین زیاد داره.

مدل خندیدن، نگاه کردن، صدای آدم و خلاصه خیلی چیزا توی برقراری رابطه کاملا برمیگرده به اینکه اون لحظه ته ته ذهنت چه فکری میکنی و چه احساسی داری.

یسری چیزا توی رابطه با هر کسی هست که منحصر به اون آدمه و خب اخلاق‌ها، حرف‌ها یا رفتارهاییه که اذیتم میکنه.

راهی که براش پیدا کردم اینه که اون لحظه تمرکز ذهنم رو روی اون ویژگی مشخص آزاردهنده ندارم. به خوبی‌ها و نقاط مثبت و زیبای اون فرد یا خودم فکر کنم و حسم رو مثبت نگه دارم.

چون در واقع تا زمانی که چیزی توی فکر ما درست شده باشه و به درستی شکل گرفته باشه دیگه بقیش مهم نیست. بخش زیادی از هویت و وجود یک چیز دست خود ما و اون نگاهی که بهش داریم هست. و خب حتی اگر دارک ساید یا بخش تاریکی از وجود یه چیزی به چشممون اومد، باید یاد بگیریم به اختیار خودمون افکارمون رو کنترل کنیم تا بیش از حد به چیزی که ناراحت‌کننده‌ست بها نده. مخصوصا وقتی رابطه با آدمیه که میدونی دوستش داری اما خب یسری چیز اذیت.کننده هم داره، مثل همه.

امشب قراره این نظریه رو امتحان کنم!

NE ‌..
۰۳ شهریور ۰۳ ، ۱۹:۴۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر